کارآفرینی چیست و چه ایدههایی موفق میشوند؟
کارآفرینی واژۀ بسیار شیرینی است چون با شنیدنش یاد استعفا از کارمندی و پولدار شدن میافتیم. داشتن کسبوکاری برای خودمان و پولدار شدن رویای بسیار شیرینی است اما اجازه دهید همین اول کار توی ذوقتان بزنم! خیلی از کارآفرینها شکست میخورند، خیلیها فقط درجا میزنند و فقط تعداد خیلی کمی میتوانند کارآفرین موفقی شوند. خب حالا که با این واقعیت مواجه شدید برویم از صفر شروع کنیم.
ببینیم این کارآفرینی که همه عشقش را دارند و دوست دارند کارآفرینی کنند در عمل چیست؟
چطور میتوان کارآفرین موفقی شد؟
ایده چقدر مهم است و از کجا ایده کارآفرینی پیدا کنیم؟
کارآفرینی چیست؟
اگر بخواهیم تعریف کارآفرینی را خیلی ساده و خلاصه بگوییم به صورت زیر است:
کارآفرینی یعنی تلاش برای ایجاد یک کسبوکار با هدف کسب سود وقتی میگوییم تلاش منظورمان سرمایهگذاری کردن، وقت گذاشتن، یادگیری و قبول تمام مسئولیتها و ریسکها است.
این تعریف کارآفرینی خیلی ساده و بیتعارف است؛ اما وقتی نگاهی به تعاریف بزرگان دنیای تجارت و کارآفرینی بیاندازید، تعریفهای متفاوتی از کارآفرینی میبینید.
ژوزف شومپیتر (Joseph Schumpeter) بهعنوان اولین فردی که از اصطلاح کارآفرینی استفاده کرد، کارآفرینی را در تبدیل یک ایده به نوآوری میبیند. البته شومپیتر در مدت حیاتش تعریفهای مختلفی از کارآفرینی گفت که اگر خلاصهاش کنیم به همان تعریف خودمان میرسیم.
برخی دیگر از بزرگان هرکدام تعاریف قصار و کمی شاعرانه خودشان را گفتند. یکی گفت «کارآفرینی یعنی تعقیب فرصتها»، دیگری گفت «کارآفرینی یعنی ایجاد ارزش». تا دلتان بخواهد از این تعریفها هست.
فکر میکنم با چند مثال ساده بهتر میتوانیم کارآفرینی را درک کنیم:
راهاندازی یک کارخانه تولید پارچه با ۳ هزار نیرو که شبانهروزی کار میکنند.
راهاندازی یک استخر ماهی خاویاری مدرن که قبل از آن هیچکس چنین کاری نکرده بود.
استارتاپی که برای اولین بار میوه و سبزیجات را به صورت مستقیم از باغدار به دست مشتری میرساند.
خانم خانهداری که در اوقات بیکاری کارهای هنری میسازد و در اینستاگرام میفروشد.
جوان نخبهای که یک قطعه الکترونیکی اختراع کرده و در کارگاهی به همراه دوستانش آن را تولید میکند.
تمام این مثالها فارغ از ابعاد و محصولی که تولید میکنند کارآفرینی هستند.
کارآفرینی چه تفاوتی با استارتاپ دارد؟
استارتاپ هم نوعی کارآفرینی است اما شرایط آن کمی خاص است. استارتاپ یک کسب و کار نوپاست که تازه شکل گرفته و ایده جدیدی دارند که میخواهند با آن مشکلی را حل کنند یا از فرصتی برای درآمدزایی کنند.
معمولاً استارتاپها به کمک فناوریهای جدید ایده خود را اجرا میکنند. مثلاً راهکارهای آنلاین (اپلیکیشن یا سایت) را جایگزین روشهای سنتی میکنند یا محصولی پیشرفته میسازند که چند کار را همزمان انجام میدهد یا هزینه کمتری دارد.
بگذارید چند مثال برای شما بزنیم. اسنپ وقتی اولین بار با ایده تاکسی آنلاین وارد بازار شد، یک استارتاپ بود. همین اسنپ حالا یک کسبوکار بزرگ و با ثبات است.
استارتاپها معمولاً مسیر پر پیچ و خمی را طی میکنند و ریسک زیادی را قبول می کنند. اصلاً به همین دلیل است که به استارتاپ میگوییم استارتاپ! چون آنها نیاز به حمایتهای خاص دارند، نیاز دارند خیلی سریع پیشرفت کنند و معمولاً سرمایه کمی برای شروع دارند.
ما یک سری کامل از مقالات درباره راهاندازی استارتاپ نوشتهایم. در سری آموزش استارتاپ توضیح دادیم که باید از کجا شروع کنید و چه مراحلی را طی کنید.
اغلب استارتاپها هم مثل هر پروژه کارآفرینی شکست میخورند. اما خب درصد کمی که با ایدههای بکر وارد بازار میشوند و دانش و تخصص لازم را دارند به موفقیتهای بزرگی دست پیدا میکنند.
حالا که حرف از ایده شد اجازه دهید توضیح دهیم که وقتی میگوییم ایدۀ بکر منظورمان چیست؟ هر ایدهای که نمیتواند موفق شود اما از کجا بفهمیم کدام ایده خوب است و کدام ایده جواب نخواهد داد.
چه ایدههایی موفق میشوند؟
یک راست برویم سر اصل مطلب؛ ایدههایی موفق میشوند که چند ویژگی زیر را داشته باشند:
۱. مشکلی را حل یا نیازی را برطرف کنند
هر محصولی که به بازار عرضه میشود در دو حالت میتواند مشکلی را حل کند یا نیازی را برطرف کند:
مشکل یا نیازی که قبلاً هیچ کاری برای آن نشده یا محصولی نساختهاند.
محصولی وجود دارد اما نتوانسته مشکل را یا نیاز را کامل برطرف کند.
در کل هر کسبوکاری سعی میکند یا یک محصول جدید بسازد، محصول جایگزین معرفی کند یا محصولی بسازد که مثل لوازم جانبی یا افزونه استفاده از محصول فعلی را آسانتر و بهتر کند.
اگر ایده شما در هیچکدام از این حالتها نیست راه سختی در پیش خواهد داشت.
پارادوکس انتخاب: گزینههای کمتر یعنی مشتری و فروش بیشتر! پارادوکس انتخاب: گزینههای کمتر یعنی مشتری و فروش بیشتر!
محصولی که متناسب با نیاز کاربر نباشد
۲. مقیاسپذیر باشد
هر کسبوکاری بهتر است از مقیاس کوچک شروع کند، اما باید به این فکر کنید که آیا ایده شما قابل توسعه است؟ آیا وقتی مشتریان شما بیشتر شوند میتوانید محصول موردنیازشان را تأمین کنید؟
۳. محصول قیمت و سود مناسبی داشته باشد
قیمت محصول از دو جهت مهم است:
قیمت تمام شده برای مشتری قابل توجیه باشد. نه قیمتش آنقدر بالا باشد که خارج از توان مشتری باشد و نه آنقدر پایین که در چشم مشتری بیارزش به نظر برسد. به عبارتی قیمت نسبت به خدمت دریافتی و محصول خریداری شده متناسب باشد.
قیمت طوری باش که سود خوبی برای سرپا نگه داشتن و توسعه کسبوکار بدهد.
۴. به راحتی آب خوردن کپی نشود
اغلب ایدههای جدید دیر یا زود کپی میشوند. هرچند قوانین زیادی برای حفظ حق و حقوق صاحبان ایده نوشته شده، میتوان پتنت ثبت کرد یا حتی مجوز حق تولید انحصاری گرفت اما در نهایت هر محصولی مشابهش یا حتی بهترش تولید خواهد شد.
در این بازار پررقابت و حضور پررنگ کپیکنهای ایده، نباید سراغ ایدههایی رفت که به راحتی آب خوردن کپی میشوند. یعنی اگر میخواهید یک پیتزا فروشی راه بیندازید که پیتزا را با شکل و بستهبندی بهتر و سریعتر آماده میکند، مطمئن باشید بعد از چند روز خیلیها به سرشان میزند که پیتزا فروشی مشابه شما بزنند.
اگر فیلم بنیانگذار (The Founder) را دیده باشید حتماً این نکته را خوب درک میکنید. این فیلم داستان بنیانگذاران رستورانهای زنجیرهای مکدونالد است.
با این که ایدۀ فروش همبرگر ایده جدیدی نبود، اما بنیانگذاران مکدونالد توانستند طوری آن را ارتقا دهند که هیچکس نتوانست ایده آنها را به درستی کپی کند!
البته کپی شدند اما هیچکدام از کپیکنندهها نتوانست با مکدونالد وارد رقابت شود. به زبان ساده، ایده مکدونالد به راحتی قابل کپی نبود.
۵. بتوانید خوب اجرایش کنید
خیلی از ایدهها به ذهن آدم میرسد، اما قدرت اجرایش را نداریم. چند سال قبل ایده ساخت تاکسی اینترنتی به ذهنم رسیده بود، اما نه بلد بودم اپلیکیشن بسازم، نه بلد بودم چطور میشود رانندهها را راضی کرد به جای کار در تاکسی تلفنیها یا تاکسیهای خطی برای شرکتی اینترنتی کار کنند.
وقتی اسنپ راه افتاد به یاد ایدهام افتادم. حالا با توجه به وسعت و مشکلاتی که چندبار از آنها شنیدهام میفهمم که واقعاً نمیتوانستم چنین ایدهای را اجرا کنم.
شما هم اگر ایدهای دارید، حتماً اول توانایی خودتان را بسنجید. شاید با یادگیری و استخدام افراد متخصص بتوان ایدهای را اجرا کرد اما حتماً خودتان باید تا حدودی اطلاعات و مهارتهای اولیه را داشته باشید.
چطور ایده را قبل از اجرا تست کنیم؟
هرچقدر هم که فکر میکنید، ایده کارآفرینی شما قوی است، اما بهتر است قبل از اجرا آن را بررسی و آزمایش کنید.
برای آزمایش خیلی از ایدهها اصلاً نیازی نیست که هزینه کنید. مخصوصاً اگر ایده شما یک کسبوکار اینترنتی یا محصول دیجیتال است.
در این بخش چند راهکار کلی برای آزمایش و اعتبارسنجی ایده یا محصول قبل از شروع جدی را معرفی میکنیم.
۱. تحقیقات بازار انجام دهید
تحقیقات بازار یعنی جمعآوری، تحلیل و تفسیر اطلاعات درباره بازار و مشتریان کنونی، قدیمی یا بالقوه.
تکرار، نگهداری و رشد محتواحتما بخوانید: تکرار، نگهداری و رشد محتوا
در این تحقیق اطلاعاتی از خصوصیات، عادت مصرف، محل زندگی و نیازهای بازار هدف را پیدا میکنیم. بعد با تفسیر این اطلاعات میتوانیم به سوالات متعددی جواب دهیم. سوالاتی مثل این که آیا مشتریان احتمالی حاضر هستند برای محصول ما هزینه کنند، جمعیت مشتریان بالقوه این محصول چند نفر است، کدام گروه یا طبقه اجتماعی هدف این محصول هستند و …
شاید قبل از تحقیقات بازار با حدس و گمان فکر کنیم که محصول یا ایده ما حتماً مشتری دارد. بعد از تحقیق اطلاعاتی به دست میآوریم که میتواند به ما اطمینان خاطر دهد یا حقایقی را که ندیده بودیم برای ما روشن کند.
برای انجام تحقیقات بازار چندین راه و روش مختلف وجود دارد.
شما یا به صورت مستقیم اطلاعاتی را از مشتریان احتمالی و کاربران سرویس خودتان جمع میکنید؛ یا از منابعی که اطلاعات به دردبخوری دارند استفاده میکنید. این منابع را به اصطلاح اولیه (Primary) و ثانویه (Secondary) میگویند.
راههای اطلاعات گرفتن از منابع اولیه:
مصاحبه
نظرسنجی
راههای جمعآوری اطلاعات از منابع ثانویه:
استفاده از آمارهای عمومی منتشر شده توسط نهادهای دولتی یا شرکتهای خصوصی
تحقیق کلمات کلیدی
استفاده از هر دو راهکار در کنار هم باعث میشود اطلاعاتی که به دست میآورید دقیقتر و درستتر باشد.
در مصاحبه فردی یا نظرسنجی، اطلاعاتی را به صورت مستقیم از مشتریان احتمالی میگیرید. نکته مهم در این دو روش، طراحی درست سوالها برای گرفتن بهترین نتیجه است. پرسیدن سوالهایی مثل «اگر این محصول را تولید کنم آن را میخرید؟» یا «برای حل این مشکل چقدر هزینه میکنید؟» کمک زیادی نمیکند و حتی بدتر امکان دارد شما را دچار خطا و اشتباه کنند.
در عوض سوالات باید متمرکز بر شناخت رفتار و دیدگاه مشتریان باشد.
هیچ وقت از مادرتان نپرسید ایده من خوب است یا نه؟ چون که اگر ایده شما افتضاح باشد مادرتان به شما دروغ میگوید. این یک نمونه ساده از سوال اشتباه است. کتاب «تست مامان» دقیقاً با این هدف نوشته شده تا سوال درست پرسیدن در تحقیقات بازار را آموزش دهد.
تحقیقات بازار در محصولات یا خدماتی که فروش آنها اینترنتی است نسبتاً آسانتر است چون میتوانید نظرسنجی یا مصاحبه را به صورت اینترنتی و با کمترین هزینه انجام دهید. سرویسهای پرسشنامه و نظرسنجی مختلفی وجود دارد که کار را بسیار آسان کردهاند. حتی میتوانید پرسشنامههای تعاملی طراحی کنید که صحت جوابها در آن قابل سنجش است. ابزارهای پرسشنامه را در مقاله ابزارهای دیجیتال مارکتینگ معرفی کردهایم.
در کنار روشهای اولیه، استفاده از آمار و دادههای منتشر شده هم مفید است. برای مثال، مرکز آمار ایران اطلاعات جمعیتشناختی را به صورت عمومی منتشر میکند. یا شرکتهای بزرگی مثل دیجیکالا گزارشهایی از فروش ومشتریانشان منتشر میکنند که نیازها و رفتارهای بازار را به خوبی نشان میدهند. برای مثال نگاهی به گزارش سال ۹۸ دیجیکالا بیندازید.
یک روش عالی دیگر برای درک نیازها و رفتار مشتریان، علایق و دغدغههای آنها، انجام تحقیق کلمات کلیدی است. تحقیق کلمات کلیدی به زبان ساده یعنی جمعآوری و تحلیل عبارتهایی که مردم با گوگل جستجو میکنند.
۲. محصولتان را در ابعاد کوچک و بدون هزینه بالا عرضه کنید
اگر محصولی دارید که قابل تولید یا عرضه در ابعاد کوچک است، به راحتی میتوانید آن را به جمعیت کوچکی عرضه کنید و بازخوردهای آنها را ببینید. به این مثال توجه کنید:
علی یک گرافیست خلاق است که میخواست یک فروشگاه اینترنتی تیشرتهای طرحدار با طرحهای خاص راهاندازی کند. او هنوز دستگاه چاپ روی تیشرت را نخریده است و حتی یک تیشرت چاپ شده هم نداشت. اما علی برای این که ایده خودش را تست کند، یک راه حل خوب به ذهنش رسید. علی بهترین طرحهایی را که داشت را به صورت موکاپ (Mockup) روی تیشرت درست کرد. بعد با هزینه کمی یک فروشگاه اینترنتی راهانداخت.
علی تیشرتها را به صورت پیشخرید روی سایت گذاشت و بعد با چند تبلیغ کوچک در صفحههای اینستاگرامی با موضوع مد و فشن، مشتریهایی را به سایتش جذب کرد. با این تبلیغات توانست حدود ۱۰۰ تیشرت را پیشفروش کند. وقتی دید طرحهایش برای مردم جذاب است و حالا ۱۰۰ تا فروخته است، سریع دستگاه چاپ و تیشرتها را خرید و کسبوکارش را شروع کرد.
این یک مثال ساده از چگونگی تست ایده با ارائه محصول در ابعاد کوچک و بدون هزینه کلان است.
به دنبال افزایش فروش چندبرابری هستید؟
ما به شما کمک میکنیم با تبلیغات گوگل و کمترین هزینه در رتبههای اول گوگل قرار بگیرید.
برای مشاوره رایگان، همین الان با آسابرندینگ تماس بگیرید.
از کجا و چطور ایده یا فرصت برای کارآفرینی پیدا کنیم؟
همین حالا میتوانید در گوگل برای پیدا کردن ایده جستجو کنید.
شاید ایدههای زیادی پیدا کنید اما احتمال کمی دارد ایدهای بکر و مناسب خودتان پیدا شود. دلیل آن هم ساده است: کسی که ایده کارآفرینی خوبی پیدا کند آن را به کسی نمیگوید یا آن را در سایتش منتشر نمیکند. نکته مهمتر که قبلاً هم گفتیم، توانایی و علاقه شما برای اجرای ایده است.
شما همچنین می توانید با جستجوی موفق ترین کسب و کارهای اینترنتی و استارتاپی دنیا و مطالعه مختصری از آن ها به ایده های جالبی برای کسب و کار خود برسید.
بهترین منبع برای پیدا کردن ایده، مشکلات و نیازهای خودتان یا دنیای اطرافتان است. اگر در زندگی و کسبوکار فعلی خودتان مشکلی میبینید یا اطرافیان شما مشکلی دارند که هنوز کسی فکری برای آن نکرده یعنی یک فرصت عالی برای کارآفرینی دارید.
شاید حتی مشکلی یا نیازی را نبینید اما راهی به ذهنتان برسد که با آن میتوان هزینهها را کمتر کرد یا سرعت انجام کار را افزایش داد.